سفارش تبلیغ
صبا ویژن




سلام

از معبری غریب رسیدم به معبدی،
     بر در نوشته بود:
                        لطفا به جای کفش، پا را در آورید!


بعضی جمله ها، بهانه ی خوبی هستند برای فکر کردن و شاید به فکر واداشتن!
گاهی هم یه پست کوتاه، وقتی فرصت نیست و وبلاگ داره خاک میخوره، تا معدودی که وقت میزارن و میان دست خالی برنگردند ...


ناصر | جمعه 86 آذر 16 | ساعت 8:34 صبح | نظرات []




سلام

در فرهنگ لغات معین آلاچیق اینطوری تعریف شده:
1- نوعی خیمه که از پارچه‌های ضخیم درست می کنند.
2 ـ سایبانی که میان باغ یا صحرا از شاخه های درخت و چوب سازند. آلاجق و آلاچق نیز گویند.

آلاچیق انواع مختلفی داره، با اشکال و کاربردهای مختلف! یه نوعش رو میشه تو ویلاهای سواحل مازندران و بعضا خونه های شمال شهر پیدا کرد، با کارایی های خاص، یه نوع دیگه تو سواحل داغ جنوب یا شاید حاشیه های کویر! انواع متفرقه هم داره، مثل چهارپایه های مسقف پارک های گوشه و کنار شهر ...
یک نوع دیگه آلاچیق هم هست که قدمتش حداقل تو شهر ما از همه‌ی اینها که گفتم کمتره، اتفاقا جالب تر از بقیه هم هست! این آلاچیق ها پارچه ای نیستند، از شاخه های درخت و چوب هم ساخته نشدند! همچین سایبان هم نیستند، آفتاب تا وسطش میاد! البته روی این ویژگیشون کاملا فکر شده ها، برای آدمای سرمایی مثل من، این روزها بهشتی است این آلاچیق! جاشون هم باغ که نیست ولی خوب یه فرقایی هم با صحرا داره ...
دیگه از ویژگی هاش براتون بگم، دور تا دورشون رو گل و سبزه گرفته، بلبلش رو هم معمولا بچه ها تقبل میکنند! یه حوض قشنگ با یه فواره بلند که اگر شانس بیاری و یه کم باد بیاد، میتونی با تمام وجودت حسش کنی به علاوه یک کاغذ A3 سر در هر کدوم: خواهران ... برادران!

دلتون بسوزه، دانشگاه ما آلاچیق داره! 

جونم برات بگه این آلاچیق ها اصلا از قبل ساختشون کلی هم کارایی علمی و غیرعلمی داشتن و دارند. از کاربردهای علمیشون مثلا اینکه بهترین جاست برای تبادل جزوه و کتاب. میشه پروژه ها رو به اشتراک گذاشت، تمرین و گزارش کارهای آزمایشگاه رو نوشت، یا بحث و تبادل نظر کرد که چطوری میشه مخ استاد رو زد تا امتحان نگیره! گاهی وقت ها هم که کلاس داری و خیلی با درس یا استاد حال نمیکنی، نگران نباش آلاچیق هست!
اینجا غیر از جواب تمرین ها و پروژه، خیلی چیزای دیگه رو هم میشه به اشتراک گذاشت، بلوتوث موبایلت رو روشن کن!؟ دیگه اینکه میشه کیفیت صدای گوشی ها رو هم آزمایش کرد! کافیه یه آهنگ نه چندان ملایم بذاری، صدای گوش رو هم تا اونجا که میشه زیاد کن، چند دقیقه بعد، از آلاچیق روبرویی هم صدای آهنگ بلند شده ؟ اگر آره پس صدای گوشی شما بدک نیست، تو این همهمه تا اون طرف رسیده!!
راستی اینجا بهترین جاست برای قرار گذاشتن و کسی رو پیدا کردن، آدرس از این سر راست تر نمیشه:
- کجایی؟
-- آلاچیق ...
از همه اینها گذشته، اینجا میزگرد (که چه عرض کنم، اگر نیمکت ها رو کنار هم بچینید بیشتر شبیه مثلت میشه) هم میشه گذاشت. میشه نشست و ساعت ها محاسبه کرد که آیا سه تا آلاچیق 18 میلیون تومان خرج داره یا نه؟ میشه از فلان استاد گفت و تکه کلام هاش، میشه سوتی های استادها رو برای هم تعریف کرد و بعد به این نتیجه رسید که این طرف هیچی بارش نیست، من بیشتر از اون بلدم! میشه تقسیم کار کرد، هر کی بیوگرافی یکی از اون طرفی ها رو در بیاره و باز طبق معمول همه به اشتراک بگذارند! و خیلی میشه های دیگه ...
گمانم لذت بخش ترین کاربرد این واژه تو جمله سازی برای رفقا و آشناهای بیرون از دانشگاه باشه، وقتی جمله ای برای تعریف از دانشگاهت پیدا نمیکنی:
- آلاچیق های دانشگاه ما رو دیدی ؟!


ناصر | جمعه 86 آبان 25 | ساعت 10:17 صبح | نظرات []




سلام

دل من دیرزمانی است که می پندارد
دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ی ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگ دل است
آن که روا می دارد
جان این ساقه ی نازک را
                   - دانسته- بیازارد.

 

[پ.ن] چند روزیه این رو با خودم تکرار میکنم. گاهی دلم میخواد بلند بخونم که همه بشنوند. خوب این هم به راهه برای این کار ...
[پ.ن2] راستی کسی میدونه این قطعه مال کیه ؟!


ناصر | جمعه 86 آبان 18 | ساعت 6:51 عصر | نظرات []




سلام

اینجا قم است، باغ پرندگان زند (بوستان علوی) ... شاغال !!

شاغال !! 

[پ.ن] علی الحساب محض خالی نبودن عریضه پست شد ...
[پ.ن2] مردم قم بدانید و آگاه باشید: ما از لهجه شیرین نیاکان شما حفاظت میکنیم، (مسئولین شهرداری یا نمیدونم هر جای دیگه که بهش مربوط میشه ... )
[پ.ن3] یه عذرخواهی عمیق از همه دوستانی که یکی دو هفته است فرصت نشده بهشون سر بزنم!


ناصر | جمعه 86 آبان 11 | ساعت 9:55 صبح | نظرات []




سلام

به فامیلی داریم، بنده خدا وسواس داره! البته وسواسش یه جوریه که مزاحمت زیادی برای دیگران نداره، مگر تو خونه اش. دو سه تا منطقه ممنوعه تو خونه ایشون هست که هیچ کس حق ورود نداره، آشپزخانه، حمام و اتاق خواب! اگر کسی وارد یکی از اینها بشه، اونوقت باید اونجا رو ...
به دلایلی قرار شده خونه اش رو عوض کنه و چون خونه جدید هنوز آماده نیست، برای مدتی یه خونه رهن کرده. همین چند روز پیش اسباب کشی داشت به یه واحد نوساز که ایشون اولین ساکن اونجاست. ولی خب بهرحال قبلا کارگرها که اینجا بوده اند، بنابراین باید کل خونه شسته بشه ... از زمین و دیوارها گرفته تا حتی درهای چوبی، پریزهای برق و گوشی اف اف!!
تنهایی که نمیشه همه ی این کارها رو کرد، روزهای اسباب کشی و پاک سازی (!) خونه، دختر و عروس بزرگش رو هم به کمک خواسته بود. ایشون فرمان میداد، اونها هم اجرا میکردند ...
نتیجه هم معلومه دیگه، گوشی اف اف که سوخت و عوض شد، در چوبی هم که وقتی آب بهشون برسه، اون هم خیلی زیاد، شکل خودش رو از دست میده و باد میکنه. جالب اینکه یکی دو روز بعد، بنده خدایی که اومده بود تا خونه رو موکت کنه، به همین خاطر تو اتاق حبس شده بود! در باز نمیشد، فیلمی بود برای خودش ...

البته حرفم درباره این بنده خدا و رفتارش نیست، چون بهرحال ایشون بیماره و این رفتار هم به نوعی غیرارادی و از عوارض بیماری وسواس به حساب میاد. اما همه ی اینها رو گفتم که برسم به اینجا ...
عروس این خانم، یه آدم فوق العاده مذهبی و البته محافظه کاره! اینقدر که این مسئله روی روابط خانواده اش با دیگران و حتی شکل زندگی شخصی عروس خانم هم تاثیر گذاشته و به شدت مقید به رعایت اصول شرعی و در نظر گرفتن اونهاست!
تعجب میکنم از چنین آدمی که چطور به این راحتی اینجا میاد و اسراف میکنه! یعنی این گناه نیست؟ یا اینکه مثلا آسیب رسوندن به خونه ای که به صورت امانت در اختیار مادر شوهر این خانم قرار گرفته، حتی با درخواست اون خانم، مشکلی نداره؟!
جالب اینجاست که وقتی خانم صاحب خونه، جریان گیر کردن اون بنده خدا تو اتاق به خاطر شستن درها رو برای ایشون تعریف کرده بود، ایشون جواب میده: "شرمنده! به خدا من خودم هم ناراحتم، ولی فلانی ما رو مدیون کرده بود (!!) که حتما همه چیز رو آب بکشیم. مجبور بودم ..."
خدا رو شکر، معنای دِین رو هم فهمیدم! بیشتر که فکر میکنم، شک میبرم به جملاتی که برای توصیف این شخص گفتم! ایشون ظاهرا فوق العاده مذهبی هستند، مثل خیلی های دیگه ...

[پ.ن] تا حالا خیلی سعی کردم تو نوشته هام به کسی و چیزی گیر ندم و موعظه نکنم، اما این دو پست اخیر دیگه واقعا نتونستم خودم رو کنترل کنم!
[پ.ن2] میگن تا سه نشه بازی نشه، خدا سومی رو به خیر کنه!
[پ.ن3] راستی امروز بازی پرسپولیس و استقلال اهواز رو کی دید؟ یکی دیگه از اون شاهکارهای فرهنگی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به نمایش دراومد! دقیقا وقتی یکی از آقایون محترم مسئولین یکی از تیم ها در حال سیگار روشن کردن بود، لطف کردند تصویر زوم شد روی ایشون. کلی آموزنده بود!!


ناصر | جمعه 86 مهر 27 | ساعت 11:9 عصر | نظرات []



   1   2      >

لیست کل یادداشت های وبلاگ